مهندسی رفتار، مهندسی انتخابات: چه عواملی به رفتار سیاسی ما جهت می‌دهند؟

آیا ما به عنوان افرادی که توانایی مشارکت یا عدم مشارکت سیاسی داریم، نسبت به انگیزه‌های سیاسی خود آگاهیم؟ 

اگر بله، آیا به همهٔ انگیزه‌های خود آگاهی داریم یا تنها به بعضی از آن‌ها آگاهیم؟ آیا هر یک از ما به عنوان یک شهروند، پس از طی یک فرایند عقلانی، به این تصمیم می‌رسیم که باید رأی بدهیم یا ندهیم؟ یا این که ابتدا بر مبنای عواطف مثبت یا منفی که نسبت به کاندیدای خاصی داریم، تصمیم می‌گیریم به او رأی بدهیم یا رأی ندهیم و در مرحلهٔ بعد با انواع و اقسام استدلال‌ها، سعی در توجیه انتخاب خود می‌کنیم؟

یا شاید اصلاً به کاندیداها نگاه نمی‌کنیم، بلکه تا زمانی که ساختار سیاسی را ساختاری عادلانه تلقی می‌کنیم، ترجیح می‌دهیم که در انتخابات شرکت کنیم. 

به نظر شما چطور تصمیم می‌گیریم که در چنین موقعیتی چه کار کنیم؟

می‌توانیم پرسش‌های بسیار دیگری نیز در مورد رفتار رای دادن بپرسیم. کار روان‌شناس سیاسی، پاسخ دادن به پرسش‌هایی از این دست است. در این جستار چند مفهوم مهم را تعریف می‌کنم که در تحلیل‌های روان‌شناسی سیاسی و تحلیل رفتار رأی دادن (voting behavior) نقش مهمی دارند و برای بررسی این موضوع به آن‌ها نیاز خواهیم داشت.

برای نگارش این جستار، بر پژوهش‌های مربوط به موضوع «مشارکت و درگیری سیاسی و مدنی» تکیه کرده‌ام. در انتهای جستار منبع را معرفی کرده‌ام. ابتدا باید یک نکته حیاتی را یادآوری کنم:

در این شکی نیست که خوانندۀ ایرانی باید در فهم چنین پژوهش‌هایی بستر تاریخی کشوری را که رفتار مد نظر در آن رخ می‌دهد در نظر بگیرد. این به آن معنا نیست که پژوهش‌های مربوط به جوامع دیگر، به دلیل انجام شدن در فرهنگی متفاوت از فرهنگ ایران به هیچ کاری نمی‌آیند. آنچه باید در نظر گرفت این است که:

البته توجه به این نکته هم مهم است که مفاهیم مطرح شده در یک فرهنگ، لزوماً تنها در آن فرهنگ معنا و کاربرد ندارند و این امکان وجود دارد که آن مفاهیم تا حدّی مرزهای فرهنگی را درنوردند و امکان تبیین پدیده‌هایی که در فرهنگ‌های دیگر رخ می‌دهند را برای پژوهشگران فراهم کنند.

البته بعضی از مسائل، ویژهٔ فرهنگی خاص هستند و در دیگر فرهنگ‌ها چندان مطرح نمی‌شوند. مثلا رشد نازیسم در اروپا مسئله‌ای است که برای اروپاییان بسیار معنادارتر است تا ما ایرانیان. این گزاره به این معنا نیست که ما در ایران افراد یا گروه‌هایی نداریم که طرفدار ایدئولوژی نازیسم باشند؛ بلکه به این معناست که برای ما ایرانیان، چنین مشکلی ریشه در تاریخمان ندارد و نه تا کنون به عنوان یک مسئلهٔ اجتماعی گریبان ما را نگرفته است. از این حیث، نازیسم مسئلهٔ ما ایرانیان نیست.

این امکان نیز وجود دارد که بعضی از مفاهیمی که در پیشینۀ پژوهشی در غرب برای تبیین مشکلات اجتماعی مورد استفاده قرار می‌گیرند، به کار ما نیاید یا کمتر به کار ما بیایند. از سوی دیگر، شاید پژوهشگران ایرانی به این نتیجه برسند که برای پاسخ دادن به پاره‌ای از پرسش‌ها که منحصر به بستر تاریخی و فرهنگی ایران است، نیاز به خلق مفاهیمی دارند که در پیشینۀ پژوهشی غربی نمی‌توان سراغی از آن‌ها گرفت. کار یک پژوهشگر خوب تشخیص همین ظرایف است.

خب، همان طور که از بحثمان برمی‌آید، قصد داریم از نگاه روان‌شناسی اجتماعی و سیاسی به بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی شهروندان بپردازیم.

قبل از ورود به بحث، لازم است به طور شفاف مشخص کنیم که دربارهٔ چه چیزی صحبت می‌کنیم. به همین منظور، ابتدا منظور از دو دوگانهٔ مهم را با هم مرور کنیم:

از مفهوم «مشارکت» (participation) زمانی استفاده می‌شود که در حال صحبت از یک رفتار هستیم.

اما مفهوم «درگیری» (engagement) زمانی مورد استفاده قرار می‌گیرد که در حال صحبت از علاقه، آگاهی، باور، نگرش، عاطفه یا توجه نسبت به امور سیاسی یا مدنی هستیم. کسی که عادت دارد اخبار سیاسی را پیگیری، کند درگیر مسائل سیاسی است بدین معنا که نسبت به مسائل سیاسی حسّاس است؛ از آن‌ها آگاهی دارد؛ به آنها توجه می‌کند و اتفاقات سیاسی جامعه بر عواطف وی تأثیر می‌گذارند. پس منظور از «درگیری»، همان دغدغه داشتن و دنبال کردن است.

تفکیک دیگر مربوط می‌شود به «امر سیاسی (the political)‌» و «امر مدنی (the civic)».

امر مدنی لزوماً سیاسی نیست. مثلاً یک نفر ممکن است در تمام عمرش رأی نداده باشد، اما همواره به عنوان داوطلب در سازمان‌های خیریه مشغول به فعالیت بوده باشد. چنین فردی مشارکت مدنی دارد؛ اما مشارکت سیاسی ندارد. پس مشارکت سیاسی به رفتارهایی مربوط می‌شود که با هدف تأثیرگذاری بر نحوهٔ حکومت‌داری (governance) انجام می‌شوند. 

ممکن است این رفتارها در سه تراز متفاوت باشند:

  1. تراز محلی مثل رأی دادن یا کاندید شدن برای انتخابات شورای محله یا شهر
  2. تراز ملّی مثل رأی دادن یا کاندید شدن برای انتخابات ریاست جمهوری
  3. تراز فراملّی مثل رأی دادن به کاندیدای خاصی که موضع ویژه‌ای در برقراری روابط دیپلماتیک دارد

چنین تعریفی از «امر سیاسی» محدود می‌شود به رابطه‌ای که ما با نهاد سیاست یا همان دولت (به معنای state) داریم.

نهاد سیاست دارای قدرت است؛ اما نهادهای دیگری هم هستند که دارای قدرت هستند. همان‌طور که می‌دانیم، نهادهای اجتماعی نیز دارای قدرت هستند. مثلاً خانواده یکی از نهادهای اجتماعی است که دارای قدرت است. اما رفتارهایی که ما برای تغییر ساختار خانوادهٔ خود انجام می‌دهیم، به عنوان رفتار سیاسی در نظر گرفته نمی‌شوند. بنابراین، «امر سیاسی» تنها در نسبت با نهاد سیاست یا همان دولت (به معنای state) تعریف می‌شود.

پس تا کنون با چهار مفهوم و تفاوت آن‌ها آشنا شدیم:

  1. مشارکت سیاسی (political participation)
  2. مشارکت مدنی (civic participation)
  3. درگیری سیاسی (political engagement)
  4. درگیری مدنی (civic engagement)

بد نیست همین جا به فهرستی از رفتارها اشاره کنم که مربوط می‌شوند به این چهار طبقه. این‌گونه خواننده درک دقیق‌تری از چیستی این چهار مقوله خواهد داشت.

🔻مثال‌هایی از مشارکت سیاسی سنتی (conventional) یا هنجاری (normative):

  1. عضویت در یک حزب سیاسی
  2. شرکت در انتخابات سیاسی
  3. فعالیت در کمپین‌های انتخاباتی برای نامزدها یا احزاب
  4. کمک‌های مالی به احزاب سیاسی
  5. سعی در متقاعد کردن دیگران برای رأی دادن 

🔻مثال‌هایی از مشارکت سیاسی غیرسنتی (non-conventional):

  1. تظاهرات، راهپیمایی‌ها، اعتراضات
  2. امضا کردن طومارها
  3. نوشتن نامه/ایمیل به سیاستمداران یا مقامات سیاسی
  4. نوشتن نامه/ایمیل/تماس تلفنی با محتوای سیاسی به رسانه‌ها (هم رسانه‌های سنتی و هم جدید)
  5. نوشتن مقالات/وبلاگ‌ها با محتوای سیاسی برای رسانه‌ها (هم رسانه‌های سنتی و هم جدید)
  6. استفاده از سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی برای پیوستن یا لایک کردن گروه‌هایی که «تمرکز سیاسی دارند»
  7. استفاده از سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی برای توزیع یا به اشتراک گذاشتن لینک‌های دارای محتوای سیاسی با دوستان و آشنایان
  8. پوشیدن یا نمایش نماد یا نشانه‌ای که حاکی از حمایت از یک هدف سیاسی است
  9. توزیع بروشورهایی که حمایت از یک هدف سیاسی را بیان می‌کنند
  10. شرکت در رویدادهای جمع‌آوری کمک‌های مالی برای یک هدف سیاسی
  11. نوشتن گرافیتی روی دیوارها که حاکی از حمایت از یک هدف سیاسی است
  12. شرکت در سایر اقدامات غیرقانونی (مانند سوزاندن پرچم ملّی، سنگ‌پرانی، شورش و غیره) در حمایت از یک هدف سیاسی
  13. عضویت در سازمان‌های لابی و کمپین‌های سیاسی/شرکت در جلسات این سازمان‌ها/بیان دیدگاه‌های خود در این جلسات/شرکت در فعالیت‌های این سازمان‌ها/داشتن سِمتی در این سازمان‌ها

🔻مثال‌هایی از مشارکت مدنی:

  1. کمک به بهزیستی اعضای کامیونیتی به طور غیررسمی
  2. حل مشکلات کامیونیتی از طریق سازمان‌های کامیونیتی‌محور، عضویت در این سازمان‌ها، حضور در جلسات این سازمان‌ها، بیان دیدگاه‌های خود در این جلسات، شرکت در فعالیت‌های این سازمان‌ها و داشتن سِمتی در این سازمان‌ها
  3. عضویت در سایر سازمان‌های غیرسیاسی (مثل نهادهای مذهبی، باشگاه‌های ورزشی و غیره)، حضور در جلسات این سازمان‌ها، بیان دیدگاه‌های خود در این جلسات، شرکت در فعالیت‌های این سازمان‌ها و داشتن سمتی در این سازمان‌ها
  4. خدمات کامیونیتی‌محور متمرکز بر مدارس
  5. انجام کار داوطلبانه سازمان‌یافته
  6. کمک در ترجمه و پر کردن فرم‌ها برای افرادی که زبان مادری آن‌ها با زبان رسمی کشور یکی نیست
  7. ارسال حواله‌های مالی به دیگران که در جای دیگری زندگی می‌کنند
  8. کمک‌های مالی به مؤسسات خیریه
  9. فعالیت‌های ناظر به جمع‌آوری کمک‌های مالی برای اهداف خیریه
  10.  فعالیت‌های مصرف‌کننده: تحریم و خرید ترجیحی

🔻مثال‌هایی از درگیری سیاسی و مدنی:

  1. توجه به رسانه‌های خبری (روزنامه‌ها، مجلات، تلویزیون، رادیو، اینترنت)
  2. دنبال کردن امور سیاسی یا مدنی
  3. داشتن دانش یا باورهای سیاسی یا مدنی
  4. داشتن مهارت‌های سیاسی یا مدنی
  5. داشتن شناخت از نهادهای سیاسی یا مدنی
  6. داشتن شناخت از ارزش‌های سیاسی یا مدنی
  7. داشتن نظرات و نگرش‌ها در مورد مسائل سیاسی یا مدنی
  8. داشتن احساسات نسبت به مسائل سیاسی یا مدنی

در روان‌شناسیِ رفتارِ رأی دادن (psychology of voting behavior) چهار عامل کلی مؤثر بر رفتار شهروندان در نظر گرفته شده است که هر یک در سطح متفاوتی عمل می‌کنند:

چهار عامل مؤثر بر رفتار رأی دادن/ندادن

عوامل ماکرو که بر رفتار رأی‌دهی شهروندان تأثیر دارند عبارت‌اند از شکل نظام انتخاباتی، ویژگی‌های جمعیتی کشور‌ها، ساختار و نحوهٔ طراحی نهادهای سیاسی در کشور و در نهایت ویژگی‌های تاریخی-اقتصادی-فرهنگی کشور.

عوامل جمعیت‌شناختی که بر رفتار رأی‌دهی شهروندان تأثیر دارند عبارت‌اند از وضعیت اجتماعی-اقتصادی، قومیت، وضعیت نسلی مهاجران و جنس.

عوامل اجتماعی نزدیک که بر رفتار رأی‌دهی شهروندان تأثیر دارند عبارت‌اند از خانواده، تحصیلات، گروه همسالان، محل کار، رسانه‌های جمعی، سازمان‌های غیرسیاسی و نهادهای سیاسی.

عوامل روان‌شناختی درونی که بر رفتار رأی‌دهی شهروندان تأثیر دارند عبارتند از:

  • عوامل شناختی: دانش سیاسی و مدنی، باورها و نگرش‌ها و نظرات و ارزش‌های اجتماعی-فرهنگی
  • عوامل عاطفی: عواطف منفی (خشم، تبعیض، نارضایتی) و عواطف مثبت (غرور ملی، رضایت، اعتماد نسبت به ساختار سیاسی)
  • اهداف و انگیزه‌‌های شخصی

تا این‌جا با چهار مفهوم مهم (مشارکت، درگیری، امر سیاسی و امر مدنی) و چهار دسته از عوامل مؤثر بر رفتار رأی‌دهی آشنا شدیم: عوامل ماکرو

همان‌طور که خودتان می‌بینید، در بین عوامل مؤثر بر رفتار رأی‌دهی، به عواملی اشاره شده است که از فرد بسیار فراتر می‌روند. این بر خلاف غالب تحلیل‌های روان‌شناختی است که نگاه خود را بر درون فرد، افکار و عواطف او متمرکز می‌کنند. این‌طور نیست؟

در جستار بعد دربارهٔ نحوهٔ تاثیر متغیرهای موجود بر رفتار رأی دادن صحبت خواهم کرد. اما پیش از آن، بیایید به عنوان یک تمرین عملی، تلاش کنید با استفاده از دانش و مهارت ذهنی خود و با کمک چهار دسته از عوامل مذکور، به تحلیل رفتار گروه‌های مختلف جامعه در انتخابات بپردازید. در نهایت چیزی که شما را تبدیل به یک روان‌شناس توانمند خواهد کرد، این است که بتوانید از دانش روان‌شناسی خود برای فهم پدیده‌های واقعی و اتفاقات روزمره استفاده کنید. توجه کنید که این یک تمرین است نه یک امتحان و اشتباه بخشی از مسیر یادگیری است!

می‌توانید نظر خود را در انتهای همین صفحه در بخش «دیدگاه» ثبت کنید. نظرات شما را خواهم دید و پاسخ خواهم داد.

فصلِ دومِ کتابِ «چارچوب‌بندی درگیری مدنی، مشارکت سیاسی و شهروندی فعال در اروپا» (Framing Civic Engagement, Political Participation and Active Citizenship in Europe) با عنوان «مشارکت و درگیری سیاسی و مدنی: به سوی یک رویکرد یکپارچه» (Political and Civic Engagement and Participation: Towards an Integrative Perspective) خلاصۀ خوبی از پژوهش‌هایی که در این زمینه انجام شده است را به دست داده است. این جستار را بر مبنای این فصل تهیه کرده‌ام.

نظرات، سؤالات و انتقادات خود را در بخش «دیدگاه» در انتهای همین صفحه مطرح کنید.

اگر این مطلب برایتان مفید بود، آن را با دیگران به اشتراک بگذارید و به رشد جامعهٔ علمی کمک کنید.

اگر پسندیدید؛ به‌اشتراک بگذارید!

3 دیدگاه دربارهٔ «مهندسی رفتار، مهندسی انتخابات: چه عواملی به رفتار سیاسی ما جهت می‌دهند؟»

  1. درود. وقت بخیر
    یکی از عواملی که باعث میشه یه قشری خیلی روی رای دادن مانور بدن و بنظرم پررنگتره عوامل روانشناختی درونیه، از اول خیلی توی ذهنشون بولد شده و حضور در محیطی شبیه خودشون اون و تقویت کرده.
    عاملی هم که باعث رای ندادن یه قشری شده بیشتر عوامل اجتماعی نزدیکه، خصوصا توی سن خاصی و با رسانه ها(سوشال مدیا)
    اما چیزی ک بنظرم داخل هر دو قشر مشترکه نداشتن دانش کافیه.

  2. درود. وقت بخیر
    یکی از عواملی که باعث میشه یه قشری خیلی روی رای دادن مانور بدن و بنظرم پررنگتره عوامل روانشناختی درونیه، از اول خیلی توی ذهنشون بولد شده و حضور در محیطی شبیه خودشون اون و تقویت کرده.
    عاملی هم که باعث رای ندادن یه قشری شده بیشتر عوامل اجتماعی نزدیکه، خصوصا توی سن خاصی و با رسانه ها(سوشال مدیا)
    اما چیزی ک بنظرم داخل هر دو قشر مشترکه نداشتن دانش کافیه…

  3. درود وقت بخیر.
    بنظرم عاملی که در قشری که موافق رای دادن هستن پررنگه عوامل روانشناختی درونیه. با یک نگرش خاصی زندگی کردن و حضور در محیطی که اون نگرش رو داره باعث پررنگ شدنش شده.
    در قشری که رای ندادن رو انتخاب میکنن ولی عوامل اجتماعی نزدیک خصوصا همسالان ( چون اغلب داخل یه رنج سنی هستن.)و قطعا رسانه ی جمعی بوده.
    اما عامل مشترک در دو طرف نداشتن سواد کافیه.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
پیمایش به بالا