دغدغه‌های والدینی: جنس، جنسیت و گرایش جنسی

مسئولیتِ سنگینِ والدین در جهانی پرهیاهو

ما به‌عنوانِ والد، یا شاید به‌عنوانِ یک والد آینده، دغدغه‌های مختلفی دربارهٔ پرورش فرزندانمان داریم. چنین به نظر می‌رسد که امروزه به دلایل مختلف و اغلب درست، عده‌ای از والدین، نگرانِ آگاهی و تربیت جنسی فرزندانشان هستند.

کودکان، نوجوانان و جوانان از توانایی‌های فوق‌العاده پیچیده‌ای برخوردارند. اطمینان دارم که فرزندتان بارها سعی کرده است تا به روش‌های مختلفی سر شما را کلاه بگذارد یا با سوء‌استفاده از «رگ خوابتان» خواستهٔ خود را پیش ببرد. این نشان از توان فکری و عاطفی آن‌ها در شناخت قوت‌ها و ضعف‌های والدینشان است. به‌راستی، یکی از کسانی که بهترین شناخت را از ما دارد، فرزند یا فرزندانمان هستند.

از سویی دیگر، با توجه به اینکه توانایی‌های خودمراقبتی فرزندانمان به طور کامل رشد نکرده‌اند، ایشان تا حدی –تأکید می‌کنم تا حدی– نیاز به محافظت دارند. جنس و جنسیت نیز از این قاعده مستثنی نیستند.

چگونه باید فرزندانمان را با مسائل مرتبط به جنس، جنسیت و گرایش جنسی آشنا کنیم؟

آیا اصلاً آشنا کردن آن‌ها با چنین مسائلی، به سلامت روانشان کمک می‌کند؟ آیا فرزندانمان دچار ابهام یا سردرگمی و پریشانی نمی‌شوند؟ کدام اطلاعات را در چه سنّی و با استفاده از چه روش‌هایی به فرزندانمان منتقل کنیم؟

پرسش‌هایی از این دست در ذهن ما والدین دور می‌زنند و ما را دچار نگرانی می‌کنند. 

فرزندان ما (بالاخص فرزندان مهاجران) به هنگام قدم زدن در یک مرکز خرید یا خیابان، هنگامی که در مدرسه هستند، هنگام دیدن یک فیلم یا انیمیشن، در حین دیدن کلیپی در یوتوب، در حال بازی با یک اپلیکیشنِ آموزشی، یا خواندن کتاب، حتی هنگامی که ما والدین به قطعه‌ای موسیقی گوش می‌دهیم، یا هنگامی که با شریک زندگی‌مان صحبت می‌کنیم، در معرضِ سِیلی از پیام‌ها قرار دارند.

بعضی از این پیام‌ها محتوای آشکار یا پنهانِ جنسی دارند. وقتی می‌گویم «محتوای پنهان»، لزوماً منظورم این نیست که نویسنده یا تهیه‌کنندهٔ محتوا، شیطان‌گونه سعی در پنهان کردن پیام خویش داشته است، تا ما بدون اینکه متوجه شویم، از پیام او تأثیر بپذیریم. همان‌طور که خواهیم دید، بعضی از پیام‌های جنسی (و البته بسیاری از پیام‌های غیرجنسی که بر سلامت روان فرزندان ما تأثیر دارند)، بدون اینکه تولیدکنندهٔ محتوا بدان آگاه باشد، به محصول او راه می‌یابند. در چنین شرایطی، ما به عنوان والد کودک، با وظیفه‌ای دشوار مواجهیم.

هنگامی که پای جنس، گرایش جنسی و جنسیت به میان می‌آید، حساسیت‌ها بیشتر می‌شوند. به احتمال زیاد، این حساسیت حالتِ نگرانی و شاید هم ترس و اضطراب به خود بگیرد؛ بالاخص هنگامی که ما اطلاعات دقیقی دربارهٔ آنچه در حال رخ دادن است نداشته باشیم و نتوانیم پاسخ درستی به آن بدهیم. البته حق هم داریم؛ هر چه باشد یکی از وطایفِ ما به‌عنوان والد، محافظت از فرزندانمان است.

ما، به‌عنوانِ والدینی که نگران سلامتِ روان فرزاندانمان هستیم، در این هیاهوی سیاسی چگونه تصمیم بگیریم؟

آنچه ما، به عنوان والد، قطعاً نمی‌خواهیم انجام دهیم، تصمیم‌گیری بر مبنای قیل‌و‌قال‌های سیاسی بین احزابِ مختلف است. فرزندان ما ابزاری برای پیشبردِ اهدافِ سیاسی این یا آن جناح سیاسی نیستند؛ دست‌ِکم ما نباید اجازهٔ چنین چیزی را بدهیم. این به این معنا نیست که احزابِ سیاسی همه مثل یکدیگر هستند؛ در اینجا منظورم این است که آنچه یک حزب سیاسی در درجهٔ نخست به آن می‌اندیشد، ارجاع به یافته‌های علمی دربارهٔ جنس، جنسیت یا سلامت روانی فرزند ما نیست؛ بلکه دوباره انتخاب شدن است.

دغدغه‌های سیاست‌مداران با دغدغه‌های والدین بسیار متفاوت‌اند. اتفاقاً نگرانی ما (والدین) برای فرزندانمان، ما را به طعمهٔ خوبی برای احزاب سیاسی تبدیل می‌کند. هر یک از احزاب سیاسی با ایجادِ ترس در ما و سپس ادعای مراقبت از فرزندانمان، سعی دارند ما را قانع سازند تا از برنامه یا نامزدِ مورد نظر آنان حمایت کنیم؛ یا در راستای حمایت از این یا آن فرد (یا طرح)، در یک تجمع شرکت کنیم.

به گمانم در چنین مواقعی بهتر است به یک سکوت عاطفی پناه ببریم؛ از قیل‌و‌قال‌های سیاسی دوری کنیم و در خلوت به بررسیِ مسئله بپردازیم. البته منظورم این نیست که اخبار یا وقایعِ سیاسی را دنبال نکنیم؛ اتفاقاً باید تا آنجا که زمان داریم، اخبار را دنبال کنیم. آنچه بهتر است از آن پرهیز کنیم، تصمیم‌گیری بر مبنایِ دعواها و اخباری است که در فضای سیاسی با آن‌ها مواجه می‌شویم.

اما چرا من تصمیم گرفتم دربارهٔ این موضوع بنویسم؟

پیش از هر چیز، به عنوان یک پدر، این دغدغه را دارم که در پرورش فرزندم به گونه‌ای عمل کنم که از نظر فیزیکی و روانی سالم و به لحاظ اجتماعی مفید باشد. در عین حال، به عنوان یک روان‌شناسِ اجتماعی، سعی دارم در پرورش فرزندم، از آخرین یافته‌های علمی در حوزهٔ جنس و جنسیت، بهره ببرم. به نظرم دیگران هم به این موضوع اهمیت فراوان می‌دهند؛ از شما چه پنهان، به نظرم دیگران «باید» چنین کنند. تکیه به یافته‌های علمی به معنای پذیرشِ بی‌چون و چرای آن‌ها نیست؛ اما هر چه باشد، علم یکی از دستاوردهای عظیمِ بشر است و دلیلی ندارد خود را از آن محروم کنیم و این‌گونه سلامتِ روان فرزندانمان را به خطر اندازیم.

این روزها صدای افراط‌گرایان و افراد تندرو از هر دو سوی طیفِ سیاسی بسیار بلند است. غالب افراط‌گرایان –متعلق به هر سمت‌و‌سوی سیاسی که باشند– بسیار به خود اطمینان دارند و حقِ مطلق را متعلق به خود می‌دانند. در حالی که غالبِ والدین به جای دعواهای سیاسی و دینی، خواهانِ اطلاعاتی دقیق هستند تا بتوانند بر مبنای آن اطلاعات و هم‌چنین با تکیه بر ارزش‌های فردی و خانوادگیِ خویش، بهترین تصمیم را برای فرزندانشان اتخاذ کنند.

به نظر من، با توجه به اینکه فضای توجه ما را غالباً رسانه‌ها پر می‌کنند، پیدا کردن و شنیدنِ صدای تعادل و منطق این روزها دشوارتر شده است. من سعی می‌کنم تا دست‌ِکم در عرضهٔ یافته‌های علمی، صدای منطق باشم. به همین دلیل، این نوشته‌ها را باید هم دغدغه‌های یک پدر در نظر گرفت و هم دغدغه‌های یک روان‌شناسِ اجتماعی.

در زمانی که بمبارانِ اخبار درست و نادرست ما را احاطه کرده‌ است، رسانه‌ها بیشتر اوقات –و نه همیشه– بر آنچه که بینندهٔ بیشتری جذب می‌کند متمرکز هستد و نه لزوماً آنچه برای مخاطبان مفید است. در این شرایط که احزابِ سیاسی هر یک ادعای حقیقت‌گویی می‌کنند و بازار «فیک‌نیوز۱» داغ است؛ آنچه بیش از پیش اهمیت می‌یابد، بررسی دقیق و تا حدِ امکان بی‌طرفانهٔ موضوعاتی است که با سلامتِ روان فرزندانمان در ارتباط است.

به قول حافظِ عزیزمان:

در این شبِ سیاهم گم گشت راهِ مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکبِ هدایت
از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نَیَفزود
زِنهار از این بیابان وین راهِ بی‌نهایت

در این هیاهویِ فرهنگی، ارزشی، اجتماعی، سیاسی و دینی، کاری که بهتر است والدین انجام دهند، عبارت است از کنترلِ اضطراب خویش و تحلیل نکردنِ موضوع بر مبنای عواطفِ غلیظ و البته اخبار غالباً ناقصی که از افراط‌گرایانِ هر دو سمت به گوش می‌رسد. علاوه بر آن، چه به مذاقمان خوش بیاید و چه خوش نیاید، فرزندپروری کاری است بس سترگ و دشوار؛ زمان‌بر است و جانکاه؛ صبر ایوب می‌خواهد. پرورش کودک و نوجوان زبان خاص خود را می‌طلبد.

به قولِ مولانای بلخ:

چون که با کودک سر و کارم فِتاد
هم زبانِ کودکان باید گُشاد

تحلیلِ سرد: راهکاری برای تصمیم‌گیریِ مناسب در میانهٔ هیاهو

با توجه به پیچیدگی و دشواری این وضعیت، نمی‌توان مطالعه نکرد. باید برای خواندن پژوهش‌هایی که در این زمینه صورت گرفته‌اند، زمان گذاشت. کار سخت ما والدین از آنجا آغاز می‌شود که برای پرورش فرزندانمان –که آنان را شورمندانه دوست می‌داریم– نیاز به «تحلیل سرد» موضوعات روان‌شناختی و اجتماعی داریم. منظورم از «تحلیل سرد»، بررسیِ تا حدِ امکان دقیقِ موضوعات است، بدون اینکه درگیرِ عواطف غلیظ شویم.

آنجا که درگیر عواطفِ غلیظِ سیاسی و یا دینی می‌شویم، احتمال اینکه تنها به حرف‌هایی گوش دهیم که به مذاقمان خوش می‌آیند، بسیار زیاد است. اتفاقاً برای والدگری خوب، باید تا آنجا که می‌توانیم، باورهایی که سالیانِ سال، صحتِ آن‌ها را مسلّم فرض کرده‌ایم، به پرسش بکشیم. هر چه باشد، هر چه دانسته‌های ما بیشتر می‌شوند، احتمالِ بیشتری دارد که متوجهِ نادرست یا ناکامل بودنِ باورهای پیشینِ خود شویم.

شاید این سخن دربارهٔ مهاجران بیشتر صدق کند. زندگی در کشورهای چندفرهنگی به ما این امکان را می‌دهد تا با سبک‌های دیگرِ زندگی آشنا شویم. آشنایی با این سبک‌های زندگی، ما را به تفکر دربارهٔ آنچه تا کنون «نُرمال» یا «عادی» تلقی می‌کردیم وامی‌دارد؛ و این‌گونه به ما این امکان را می‌دهد تا خود را چندین‌باره بسازیم! نو شُدن از امکاناتِ بسیار مطلوبی است که پیشِ پایِ همگان، بالاخص مهاجران قرار دارد.

به قول مولانا:

هین! سخنِ تازه بگو، تا دو جهان تازه شود
وا رَهَد از حدِ جهان، بی‌حد و اندازه شود

یا باز هم به قول او:

پرده بِگردان و بزن سازِ نو
هین که رسید از فلک آوازِ نو
تازه و خندان نشود گوش و هوش
تا ز خرد درنرسد رازِ نو

در نوشته‌هایی که به مرور در وبسایتم (orazani.com) منتشر خواهم کرد، به مسئلهٔ جنس، جنسیت و گرایش جنسی خواهم پرداخت.

اگرچه از بی‌طرفی صحبت کردم، اما باید به نکتهٔ مهمی اشاره کنم. «بی‌طرفی» را می‌توان به معنای تغییر ندادنِ نتایج و معنای یافته‌های پژوهشی یا به معنای ارائه ندادنِ نتایجِ علمی به صورت ناقص و به‌گونه‌ای که در خدمتِ اهداف سیاسی و دینی ما باشند فهمید. در این مورد، تا آنجا که می‌توان باید جانب بی‌طرفی را رعایت کرد.

در عین حال، انسانی که از نظر روان‌شناختی دارای انسجام وجودی و شرافت ذاتی است، همواره وجدانش به ظلم و ظلم‌ستیزی حسّاس است. باری، علم در نسبت با ارزش‌ها ساکت است و حرفی برای گفتن ندارد. علم کارش با داده‌ها و کمّی‌سازی و امور تجربی است. کار علم رسیدگی به ارزش‌های انسانی نیست؛ البته ادعایی هم در این زمینه ندارد.

آن‌کس که تصور می‌کند علم پاسخ به تمام پرسش‌ها را در جیب دارد، شاید چنان که باید علم را نشناخته است. علم کارش تواضع است. حتی آنجا که حرفی برای گفتن دارد، اغلب با هزاران «اما» و «اگر» و «احتمال» و «احتیاط» و «شاید» سخن می‌گوید؛ چه برسد به آنجا که اصلاً حرفی برای گفتن ندارد.

بنابراین، درست است که من تا آنجا که در توانِ انسانی‌ام باشد، پژوهش‌های انجام شده دربارهٔ جنس و جنسیت را بی‌طرفانه در اختیار مخاطبان غیرمتخصص –از جمله والدین– خواهم گذاشت؛ اما در عین حال، همواره نسبت به ارزش‌هایی که آن‌ها را عزیز می‌دارم، حسّاس خواهم بود.

در نوشتار دوم این مجموعه، به عنوان یک مثال، برنامهٔ درسی تصویب‌شده در ایالتِ اُنتاریو۲ برای آموزش جنسی در دوره‌های تحصیلی مختلف را مرور خواهیم کرد.

گر خطا گفتیم، اصلاحش تو کن
مُصلِحی تو، ای تو سلطان سُخُن
کیمیا داری که تبدیلش کنی
گرچه جویِ خون بُوَد، نیلش کنی

– مولانا

🔻سایر قسمت‌های مجموعهٔ «دغدغه‌های والدینی: جنس، جنسیت و گرایش جنسی» را از طریق لینک‌های زیر بخوانید:
🔗 قسمت دوم: بررسی برنامهٔ آموزش سلامت جنسیِ دولت اُنتاریو
🔗 قسمت سوم: آیا کودکان و نوجوانان به آموزشِ جنسی نیاز دارند؟

اگر پسندیدید؛ به‌اشتراک بگذارید!

15 دیدگاه دربارهٔ «دغدغه‌های والدینی: جنس، جنسیت و گرایش جنسی»

  1. سلام مطالب خیلی خوبی نوشته بودید.همه ش منتظر بودم ببینم این پیشگفتار کی تموم میشه و به اصل مطلب میرسیم ولی انگار باید صبر کنیم.نمیدونم بقیه مطلب رو چطوری پیدا کنم و از نظراتتون آگاه بشم

  2. باعرض سلام و خسته نباشید و ممنون بابت ایده به روز و مهم جامعه که بهش اشاره کردید با اینکه جامعه ایرانیان ساکن در کانادا و بخصوص اتاوا اکثرا از قشر جوان و میان سال هستند حتما تو خانواده دارای فرزندی خرد سال هستند و بسیار نگران از موضوعات روز و دنیای جدید برای بچه هاشون هستند باز هم سپاس بابت زحمات و حسن نیت شما. زارعی

    1. سلام. ممنون از بازخورد مثبت شما. موافقم. اگر احساس کردین بخشی از پژوهش ها هست که بهش اشاره نشده همین جا بهشون اشاره کنین که هم من و هم دیگران مطلع بشیم. ممنون

  3. با سلام.من به شدت نگران این موضوع برای دختر ۷ساله وپسر ۱۴ساله ام هستم . من چطور می توانم به مدرسه اعلام کنم که من خواهان این نوع آموزش به هر نحوی نیستم؟
    به نظر من عادی سازی و حق به جانب بودن تغییر جنسیت،همجنسگرایی و… با همین آموزشهای مکرردر هر دوره و از جانب مدرسه که همیشه ملجا قابل پذیرش برای بچه هاست ،صورنت میگیرد.

    1. سلام. قبل از هر تصمیم گیری بهتره فارغ از جنجال‌های موجود اطلاع دقیق از این کسب کنید که آیا در مدرسه معلمان، فرزندانتون رو تشویق به تغییر جنسیت‌شون می کنن یا نه. این کار احتمالش بسیار کمه. اگر نگران این مساله هستین، بهتره در ارتباط تنگاتنگ با مدرسه از محتوای آموزشی مطلع بشین. نکته دیگه اینکه گفتگو در مورد هویت جنسی به معنی تشویق دانش آموزان به تغییر جنسی شون نیست.

      آموزش جنسی فقط شامل آموزش در مورد مساله هویت جنسی نمی شه. این آموزش مسائل بسیار گستره و مهمی رو شامل میشه که در نوشته‌های بعدی بیشتر در این مورد توضیح خواهم داد. برای مثال میشه به مواردی مثل ۱) چیستی رضایت (consent) و روابط سالم، ۲) آناتومی و فیزیولوژی، ۳) بلوغ و رشد جنسی نوجوانان، ۴) سلامت روانی و جنسی، ۵) دوست‌یابی و خشونت بین‌فردی و ۶) حقوق مرتبط با تولید مثل اشاره کرد.
      من به زودی مطالب بیشتری رو در این مورد منتشر خواهم کرد.

  4. سلام دکتر جان. موضوع جالبی رو بهش پرداختین و بی صبرانه منتظر ادامه مبحث هستیم. مهم ترین نکته همونی هست که خودتون هم گفتین و اون رعایت اصل بی طرفی و تفکیک باورها و گرایشهات شخصی با یافته های علمی مختلف در این حوزه هست و مطمئنم که به این مهم واقف هستین. از طرفی در موضوعات چنین مناقشه برانگیز در دنیای علم هم اردوگاههای متفاوتی هست و طبعا یافته ها و تفاسیر گوناگونی، و قطعا از یک فرد آکادمیک هم اینطور انتظار میره که در انتخاب و گزینش و پرزنت کردن یافته ها و پژوهشها هم با حداقل میزان سوگیری عمل کنه. ممنون از شما.

    1. سلام. ببخشید بابت تاخیر در پاسخ. بله، با شما در مورد پرهیز از سوگیری موافقم. اگر احساس می‌کنید که به پژوهش‌ها به صورت یک‌جانبه اشاره شده در بخش اظهارنظرها به اون پژوهش‌ها اشاره کنید که هم من و هم مخاطبان از اونها بهره‌مند بشیم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
پیمایش به بالا