- روانشناس خوب سراغ داری؟
- یه مدته افسرده و مضطربم، میخوام برم پیش روانپزشک. کسی رو میشناسی؟
- چند ماهیه که دارم میرم پیش یه مشاور؛ پول و وقت زیادی صرف کردم؛ ولی هیچ فایدهای نداشت.
- به خاطر اصرار دوستام قبول کردم برم پیش یه مشاور، اما اصلاً درکی از طرز فکرم و رفتارهام نداشت؛ همهاش قضاوتم میکرد.
- اینقدر پیدا کردن روانشناس خوب سخته که اصلاً بیخیال تراپی شدم. زمان بگذره حالم بهتر میشه.
به احتمال زیاد شما هم با چنین اظهارنظرهایی مواجه شدهاید. شاید خودتان یا اطرافیانتان نیز تجربۀ نامطلوبی از مراجعه به یک روانشناس، روانپزشک یا مشاور داشته باشید.
ما دائماً در حال خرید یا مصرف کالا یا انواع خدمات هستیم. درمان و مشاوره یکی از آن خدماتی است که در سالهای اخیر در میان ایرانیان اهمیت بیشتری یافته است؛ منتها این خدمات با بقیۀ خدمات تفاوتهای مهمی دارد.
اگر نقاشی که قرار بوده است خانهمان را نقاشی کند، کار خود را به درستی انجام ندهد، نتایج چندان وخیمی به بار نخواهد آورد. اما اگر خدماتی که از یک روانشناس میگیریم نامناسب باشد، نه تنها زمان و پولمان هدر میرود، بلکه ممکن است خودمان یا عزیزانمان دچار آسیبی شود.
با توجه به اینکه روانشناس، روانپزشک و مشاور بر سلامت روان و کیفیت زندگی ما تأثیر دارند، هر کسی باید بداند چگونه خدمات خوب روانشناسی، روانپزشکی و مشاوره را از خدمات بد تشخیص دهد.
در این جُستار سعی میکنم به زبان ساده معیارهایی را معرفی کنم که خواننده بتواند بر مبنای آنها تصمیم بگیرد که آیا خدماتی که از روانشناس، روانپزشک یا مشاور خود دریافت میکند، خدمات خوب و حرفهای است یا نه.
اما پیش از اینکه معیارها را فهرست کنم و دربارهٔ آنها توضیح دهم، اجازه دهید دغدغهای را با شما در میان بگذارم.
اگر قرار باشد یک موبایل جدید بخرید، به احتمال زیاد از آشنایان و دوستانتان دربارهٔ ویژگیهای موبایل خوب اطلاعاتی میگیرید و آدرس موبایلفروشیهای مورد اعتماد را میپرسید. یعنی سعی میکنید سواد و دانش خود را برای تشخیص موبایل مناسب و نامناسب افزایش دهید؛ درست است؟
ما سواد خود را دربارهٔ ویژگیهای موبایل خوب افزایش میدهیم؛ اما متأسفانه سواد روانشناسی خود را به همان اندازه تقویت نمیکنیم. یکی از دلایل این تفاوت، ناآشنایی با این حوزه است. هر کدام از ما تجربهٔ استفاده از گوشی تلفن همراه را داریم؛ اما بسیاری از مردم تجربهٔ استفاده از خدمات مشاوره و روانشناسی ندارند و با آن ناآشنا هستند.
بنابراین، یکی از راههایی که از آن طریق میتوانیم کیفیت خدمات روانشناس و مشاور خود را ارزیابی کنیم، دانستن پارهای از اصطلاحاتی است که در روانشناسی از آنها استفاده میشود.
۱- برای تشخیص روانشناس، روانپزشک، یا مشاور خوب، باید این اصطلاحات رو بلد باشی
اگر برای خرید موبایل نیاز دارید دربارهٔ کیفیت دوربین، ظرفیت حافظه، پردازشگر (CPU)، عمر باتری و … بدانید، برای انتخاب روانشناس، روانپزشک و مشاور خوب نیز باید با تعدادی از اصطلاحات خاص این حوزه آشنا شوید.
بنابراین، قبل از اینکه معیارهای یک روانشناس خوب را فهرست کنم، ابتدا چند اصطلاح حوزهٔ روانشناسی بالینی را توضیح میدهم تا بتوانید بهتر از این نوشته بهره ببرید.
۱-۱- روانشناس بالینی
پیش از این در توضیحاتم از «روانشناس» صحبت کردم. در واقع آنچه از آن صحبت میکنیم، «روانشناس بالینی» است. روانشناسی بالینی رشتهای است که در آن به تعریف، تشخیص و درمان اختلالهای روانی پرداخته میشود.
بیشتر افراد با شنیدن واژهٔ «روانشناس»، چیزی شبیه به همین معنا به ذهنشان خطور میکند. اما حواستان باشد که هر فردی که روانشناس است، لزوماً روانشناس بالینی نیست. گرایشهای بسیاری در روانشناسی وجود دارد، برای نمونه میتوان به زیرشاخههای زیر اشاره کرد:
- روانشناسی اجتماعی
- روانشناسی تربیتی
- روانشناسی صنعتی و سازمانی
- روانشناسی ورزش
- روانشناسی کار
- و …
۲-۱- تفاوت روانشناس و روانپزشک چیست؟
یادتان باشد روانشناسها حق تجویز دارو ندارند. این روانپزشکها هستند که اجازهٔ قانونی برای تجویز دارو دارند.
میپرسید فرق روانشناس و روانپزشک چیست؟ روانپزشکی یکی از شاخههای پزشکی است. روانپزشکها پس از گرفتن مدرک پزشکی عمومی خود، در امتحان تخصص شرکت میکنند و پس از گذراندن دورهای تخصصی در روانپزشکی، متخصص میشوند.
اما روانشناسی از شاخههای رشتهٔ پزشکی نیست؛ بلکهای رشتهای جداست. روانشناسان [و مشاوران] در طول دورهٔ تحصیل خود به طور تخصصی در زمینهٔ تجویز دارو آموزش نمیبینند. به همین دلیل، روانشناسان اجازهٔ تجویز دارو ندارند.
از سوی دیگر، روانشناسان بیش از روانپزشکان مهارتهای رواندرمانی را میآموزند. در زیر معنی «رواندرمانی» را توضیح خواهم داد.
۳-۱- رواندرمانی چیست؟
کاری که روانشناسها در اتاق مشاوره (یا اتاق درمان) انجام میدهند «رواندرمانی» است.
در رواندرمانی، روانشناس به مراجع کمک میکند تا مشکلات خود را در زمینهٔ افکار آزاردهنده، احساسات، مشکلات بینفردی، رشد شخصی و سایر مسائل مرتبط رفع کند، برای مواجهه با شرایط روحی و روانی دشوار آمادگی بیشتری یابد و تجربهٔ رضایتبخشتری در زندگی خود داشته باشد.
با توجه به اینکه در روانشناسی مکاتب مختلفی وجود دارد (برای نمونه، رفتارگرایی، روانکاوی یا روانتحلیلگری، شناختگرایی، رویکردهای زیستی، انسانگرایی و …)، به همان تعداد شکلهای گوناگون رواندرمانی وجود دارد.
به همین دلیل شما نباید انتظار داشته باشید که روشهای درمانی روانشناسان شبیه به یکدیگر باشد. هر روانشناس در یکی از رویکردها تخصص دارد و در کار خود از آن بهره میبرد. مهم این است که شما با توجه به تمایلات و ترجیح فردی خود، کدام رویکرد را بیشتر دوست دارید.
۴-۱- تفاوت روانشناس و روانکاو چیست؟
روانکاوی و روانشناسی یک چیز نیستند!
همانطور که گفتم، روانشناسان از روشهای گوناگونی برای درمان مراجعان خود استفاده میکنند؛ یکی از این روشها، روانکاوی یا روانتحلیلگری است. در این روش از دیدگاههای فروید استفاده میشود.
اگر کسی بگوید «حالا که احساس افسردگی میکنی، به روانکاو مراجعه کن» در حال استفادهٔ نادرست از واژهٔ «روانکاو» است. شکل درست این جمله اینگونه است: «حالا که احساس افسردگی میکنی، به روانشناس مراجعه کن».
برای درمان اختلال خود نزد «روانشناس» میرویم و ممکن است روش درمانی روانشناسی که انتخاب کردهایم، «روانکاوی» یا «روانتحلیلگری» باشد.
۵-۱- «رویکرد» درمانی چیست؟
وقتی صحبت از «رویکرد»های مختلف در رواندرمانی میکنیم، منظورمان همان روشی است که آنها برای درمان و کمک به مراجعانشان از آن استفاده میکنند.
مثلاً وقتی میگوییم «رویکرد فلان روانشناس روانکاوی است»، یعنی آن روانشناس برای درمان و مشاوره از روش روانکاوی استفاده میکند. یا وقتی میگوییم رویکرد روانشناس من شناختی-رفتاری است، منظورمان این است که روشی که وی برای درمان مراجعانش استفاده میکند، از مکتب شناختی-رفتاری الهام گرفته است.
رویکردهای مختلف، تفاوتهای مهمی دارند. برای مثال:
- در بعضی از رویکردها روانشناس بیشتر شنونده است و کمتر صحبت میکند؛ در حالی که در برخی از رویکردها، روانشناس بیشتر صحبت خواهد کرد.
- بعضی از رویکردها شامل تکلیف منزل میشوند و برخی نه.
- بعضی بر زمان حال تمرکز دارند و برخی رویکردها به گذشتهٔ شما اهمیت بیشتری میدهند.
میتوانید در اولین جلسهٔ مشاوره از روانشناس خود بخواهید دربارهٔ رویکردهای مختلف و رویکرد خودش با زبانی ساده به شما توضیح دهد تا با آگاهی بیشتری تصمیم بگیرید که آیا رویکرد او برای شما مناسب است یا نه.
اینکه این روشها یا رویکردها چیستند، خود بحث دیگری است که در فرصت مناسب دربارهٔ آن خواهم نوشت.
۶-۱- مُداخله
مداخله به هر اقدامی گفته میشود که روانشناس برای بهبود سلامت روان مراجع خویش انجام میدهد. به همین دلیل، رواندرمانیها شامل مداخله هستند.
تکلیفی که روانشناس به مراجعش میدهد تا در منزل انجام دهد، نوعی مداخله است. اگر روانشناس به یکی از نزدیکان شما بگوید که در ارتباط با شما مسائل خاصی را رعایت کند تا حال شما از نظر روانی بهتر شود، در واقع یک مداخله انجام داده است.
حالا که با چند نکته و اصطلاح آشنا شدیم، بریم سراغ آشنایی با ویژگیهای یک روانشناس، روانپزشک و مشاور خوب.
۲- روانشناس، روانپزشک و مشاور خوب چه ویژگیهایی دارد؟
دقت کنید که در این متن هر جا از «روانشناس» صحبت شده است، منظور فقط روانشناسها نیستند؛ بلکه روانپزشک، مشاور خانواده و به طور کلی تمام افرادی که در زمینه سلامت روان فعالیت میکنند را شامل میشود.
۱-۲- روانشناس خوب، روند جلسات و روش کار خود را توضیح میدهد
روانشناس خوب قبل از آغاز درمان، رویکرد درمانی خود را با زبانی قابل فهم به مراجع خود توضیح میدهد.
برای مثال، اگر رویکرد روانشناس شما شناختی-رفتاری است، باید به شما توضیح دهد که این رویکرد چیست، چه ویژگیهایی دارد و چگونه کار میکند. توضیح روانشناستان باید برای شما به عنوان یک فرد غیرمتخصص قابل فهم باشد؛ نیازی به توضیح طولانی نیست. درمانگر باید ویژگیهای اصلی رویکرد درمانی خود را به صورت خلاصه و قابل فهم برای مراجع خود بیان کند.
نکتهٔ مهم: شما به عنوان کسی که از خدمات روانشناختی استفاده میکنید، میتوانید و باید دربارهٔ رویکرد روانشناس خود، از او بپرسید.
۲-۲- روند جلسات به صورت همکاری دوطرفه بین شما و روانشناس خواهد بود
تمامی کارهایی که در طول درمان و مشاوره انجام میشود باید از دل یک توافق دوطرفه بین روانشناس و شما بیرون آمده باشد. تخصص روانشناس به هیچ عنوان دلیل نمیشود که او چیزی را به صورت مستقیم و غیرمستقیم به شما تحمیل کند یا دربارهٔ آن با شما مشورت نکند! از رویکرد درمانی گرفته تا تمرینهایی که روانشناس برای درمان به شما میدهد، همگی باید با توافق شما صورت بگیرند.
شرایطی که بستری یا درمان اجباری را اقتضاء میکند بحث دیگری است که در اینجا به آن نخواهم پرداخت.
۳-۲- روانشناس و روانپزشک خوب، تنها به تجویز دارو اکتفا نمیکند
درمانگری که انتخاب سریع و اولش دارودرمانی باشد، غالباً قابل اعتماد نیست. دقت کنید که میگویم «غالباً»، چون در مورد اختلالات خاصی، بهترین درمان استفاده از دارو است؛ اما تعداد این اختلالات زیاد نیست.
در بیشتر اختلالات روانشناختی با مجموعهای از عوامل مواجهیم؛ بعضی از عوامل زیستی هستند (مثلاً زمینهٔ ژنی) در حالی که بعضی از عوامل، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هستند (برای نمونه عدم رضایت شغلی، نداشتن شغل، نداشتن آزادیهای اجتماعی و سیاسی، بهرهمند نبودن از امکانات مالی برای استراحت و تفریح، کافی نبودن امکانات تفریحی در مکانی که زندگی میکنیم، فشار کاری زیاد، عدم رضایت از روابط بینفردی، مشکلات خانوادگی و …).
روانپزشکی که تنها یا بیشتر بر امور زیستی تأکید و تمرکز میکند و بقیهٔ عوامل را در درمان در نظر نمیگیرد یا به اندازهٔ کافی به آنها اهمیت نمیدهد، خدمات خوبی عرضه نکرده است. حواستان باشد که فضای غالبی که بر روانپزشکی حکمفرماست، عبارت است از استفادهٔ بیش از حد از دارو و غفلت از امور غیرزیستی (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی) به دلایل گوناگون.
بنابراین، در این مورد باید محتاط باشید. دارودرمانی غالباً راهکاری موقت است و در حقیقت تنها کمکی است به مشاور و مراجع تا مراجع خویش را به سطحی از ثبات عاطفی برساند که بتواند به توصیههای روانشناس عمل کند.
اجازه دهید مثالی بزنم. روابط عاطفی نامطلوب روی شیمیِ مغز تأثیر میگذارد. حال اگر شما به روانپزشک مراجعه کنید و وی به این نتیجه برسد که از افسردگی یا اضطراب رنج میبرید و به همین دلیل به شما داروی ضدافسردگی بدهد، کار درستی انجام نداده است. درست است که شیمی مغز شما به دلیل روابط عاطفی نامطلوب تغییر کرده است؛ اما عاملی که این شیمی را تغییر داده است از ابتدا در مغز شما نبوده است؛ بلکه بیرون از مغز شماست!
این روابطِ عاطفیِ نامطلوبِ شما بوده است که به عنوان عاملی بیرونی شیمی مغز شما را تغییر داده است. پس اگر کسی بخواهد راهکار درستی عرضه کند، اگرچه ممکن است به طور موقت استفاده از دارو را لازم ببیند، نباید تنها به تجویز و دستکاری مغز و علائم اکتفا کند؛ بلکه باید به سراغ عامل اصلی و رفع ریشهٔ مشکل هم برود.
این امکان وجود دارد که شدّت اختلال که اتفاقاً عاملی بیرونی نیز دارد (مثلا افسردگی ناشی از روابط عاطفی نامطلوب)، آنچنان شدید باشد که دارودرمانی لازم باشد.
در اینجا نکتهٔ مهم این است که حتی در چنین مواردی که اختلال شدّت زیادی دارد، دارودرمانی تنها راهحلی موقت برای رساندن مراجع به وضعیتی است که بتواند جلسات مشاوره را شرکت کند و به توصیههای مشاور عمل کند. در چنین شرایطی اگر روانپزشکِ شما دارودرمانی را به عنوان درمان اصلی در نظر بگیرد، خدمات خوبی به شما ارائه نداده است.
اگرچه در این مثال با سادهسازی ارائه شده است، اما گمان میکنم اصل مطلب را رسانده باشم. این روزها با مغز طوری رفتار میشود که انگار علتِ تمام یا بیشتر اختلالات روانی را میتوان در درون مغز پیدا کرد! در حالی که چنین تصوّری بسیار نادرست است.
مغز در زنجیره پیچیدهای از عوامل اجتماعی-سیاسی-اقتصادی قرار دارد و به شدت از آنها متأثر است. اینکه این روزها بلافاصله برای درمان یا توضیح دادن اختلالات روانشناختی سراغ مغز میرویم، اشتباهی است که به دلایل گوناگون در جامعه و حتی بین عدهای از متخصصان جا افتاده است.
۴-۲- روانشناس خوب علاوه بر شرایط فردی شما، به نقش عوامل محیطی نیز توجه دارد
اگر تحلیلها و درمانهایی که از سوی مشاور به کار میروند بیشتر بر عوامل فردی و درونی متمرکز باشند به این معناست که احتمالا خدمات خوبی دریافت نمیکنید. کم نیستند اختلالات روانشناختی که تا حد زیادی نسخهٔ درونی شدهٔ یک مشکل بیرونی هستند.
مثال:
فرض کنید که با توجه به شرایط اقتصادی ایران برای گذران زندگی دچار مشکل هستید. پس از مدتها جستجو موفق به پیدا کردن کاری شدهاید که در حد بخور و نمیر درآمد دارد. شما از این شغل راضی نیستید اما چون اوضاع بازار کار به شدت خراب است مجبورید همین کار را بپذیرید.
پس با این حساب نه به لحاظ اقتصادی درآمد مناسبی ندارید و نه نیازهای مهم روانی شما در محل کارتان ارضاء میشوند؛ نیازهایی مانند خلاقیت یا نیاز به اینکه تا حدی بر کاری که میکنید کنترل داشته باشید. از سوی دیگر در جامعه افرادی را میبینید که از نظر مالی در وضعیتی بسیار بهتر از شما زندگی میکنند. در حقیقت با اینکه شما تا آنجا که میتوانید در حال تلاش هستید اما هیچگاه درآمدی همچون آن افراد نخواهید داشت. در عین حال امکان مسافرت رفتن، تفریح کردن و بسیاری از فعالیتهای دیگر را نیز ندارید.
در چنین شرایطی در بیشتر مسیرهایی که برای بهتر شدن درآمد و شغلتان انتخاب میکنید سرتان خیلی زود به دیوار محدودیتهای اجتماعی-اقتصادی-سیاسی میخورد. حال این محدودیتهای بیرونی باعث میشود عزت اجتماعی شما خدشهدار شود. تو گویی کسی در این جامعه به شما به عنوان یک انسان بها نمیدهد، به شما این امکان داده نمیشود تا متناسب با تلاشهایی که میکنید و استعدادهایی که دارید نیازهای بنیادی روانشناختی خود را ارضاء کنید. چنین حسی بعد از مدتی درونی میشود و خود را به صورت عزت نفس کم نشان میدهد و همین باعث افسردگی شما میشود.
حال اگر روانشناس و مشاور شما چنین زنجیرهای پیچیده از عوامل را نادیده بگیرد و تنها به شما یک برچسب فردی بزند و تنها راهکارهای فردی عرضه کند کارش را به هیچ عنوان درست انجام نداده است. بنابراین مشاور یا درمانگری که رویکرد جامعنگر به مشکل مراجعانش ندارد کارش را درست انجام نداده است.
به نادیده گرفتن پیچیدگی مسائل و درونیکردن یک امر بیرونی، فردیسازی و درونیسازی اختلالات یا مشکلات میگویند. اگر مشاهده کردید که مشاور یا درمانگری که به وی مراجعه کردهاید دچار این دو خطا میشود بهتر است از مشاور دیگری استفاده کنید.
در برابر این رویکرد که میل وسواسگونه به برچسب زدن به فرد و تحلیل امور درونی وی دارد رویکرد سالمتری قرار دارد. در این رویکرد فرد در مجموعهای گستردهتر از عوامل اجتماعی-اقتصادی-سیاسی در نظر گرفته میشود. گاه اصلا به فرد برچسب زده نمیشود، چون وضعیت وی نه بیماری بلکه واکنشی سالم به شرایطی بیمار تلقی میشود.
در چنین رویکردی روانشناس میتواند از درمانهای گروهی استفاده کند، با نهادهای دولتی و خصوصی که از افراد حمایتهای مالی و اجتماعی میکنند در تماس باشد و مراجع خود را برای دریافت کمک به این نهادها ارجاع دهد. روانشناس میتواند با نهادهایی که خدمات حقوقی رایگان ارائه میدهند در ارتباط باشد و در موارد لازم مراجع خود را به جای درمان یا در کنار درمان به آن نهادها ارجاع دهد تا با گرفتن مشاوره حقوقی از وضعی که اختلال را ایجاد یا تشدید کردهاند بیرون بیایند.
۵-۲- مشاور خوب به اهمیت جایگاه اجتماعی مُراجع واقف است
مشاور و درمانگر حرفهای جایگاه اجتماعی مراجعاش را حتما در فرایند مشاوره در نظر میگیرد. برای مثال نمیتوان به زنانی که در جامعهای ناامن زندگی میکنند یا به مردان نانآوری که در شرایط بسیار غیرانسانی مشغول به کار هستند بدون در نظر گرفتن تاثیر این شرایط مشاوره داد.
به نظر شما نحوهٔ مشاوره دادن به فردی که از طبقهٔ اقتصادی-اجتماعی پایین میآید، باید کاملاً شبیه روش مشاورهدهی به فردی باشد که از طبقهٔ متوسط یا بالای جامعه میآید؟ مشاوره دادن به زنان و مردان چطور؟ یا گروههایی که در جامعه در اقلیت هستند؟ آیا جایگاه اجتماعی-اقتصادی این گروهها نباید هم بر روش و هم بر محتوای درمان تأثیری داشته باشد؟
زنی که در جامعه دائماً در معرض تعرّضها و دستدرازیهای جنسی است یا با کلیشههای جنسیتی بسیاری دستوپنجه نرم میکند، سطحی از ناامنی و اضطراب را تجربه میکند که بر شرایط روحی روانیاش تأثیر میگذارد.
مردی که به دلیل شرایط دشوار کاری اصلاً فرصت نمیکند تا با خانوادهاش زمان بگذراند یا به تفریح برود، شرایط روانی نامناسبی را تجربه میکند. نادیده گرفتن چنین شرایطی نشان میدهد که درمانگر کار خود را درست انجام نداده است.
حتی اگر نتوان شرایط اجتماعی مراجع را تغییر داد، باید تأثیر این عوامل در فرایند تشخیص و درمان در نظر گرفته شود.
۶-۲- روانشناس خوب تنها به ظاهر مشکلات شما نگاه نمیکند؛ بلکه تلاش میکند معنای پنهان در پشت آن مشکل را بیابد.
معنا یکی از آن مسائل بسیار مهم در فرایند درمان است. فرض کنید روانشناسی در زمینهٔ چاقی فعالیت میکند و مراجعان مختلفی دارد. همهٔ این مراجعان تصورشان این است که چاق هستند و برای کم کردن وزن به روانشناس مراجعه کردهاند. روانشناسی که با همه یا اغلب این مراجعان کموبیش به یک شکل برخورد میکند، کار حرفهای انجام نداده است.
ظاهراً مشکل در همه یکسان است: شکایت از چاقی. اما آنچه در زیر این ظاهر پنهان شده است، در هر فرد متفاوت است، یا دست کم میتواند متفاوت باشد.
- برای زنی که در دوران کودکی تجربهٔ آزار جنسی داشته است، ممکن است چاقی به معنای جذابیت کمتر، عدم جلب توجه دیگران و در نتیجه باعث در امان ماندن از آزار جنسی مردان باشد!
- برای یک نگهبان زندان که نگران امنیت خود است، ممکن است چاقی به معنای درشتهیکل بودن و قدرت جسمانی و در نتیجه در امان بودن از حمله یا آزار و اذیت احتمالی تعدادی از زندانیان باشد.
پس اگر دیدید که روانشناس شما از معنای مشکلی که رنجتان میدهد نمیپرسد یا به شما در پیدا کردن معنای مشکلتان کمک نمیکند، بدانید که کارش را خوب انجام نمیدهد.
تخصص روانشناس برای پیدا کردن معنای مشکل شما لازم هست؛ اما کافی نیست. روانشناس نیاز به نظر شما نیز دارد؛ پس باید در یک فرایند دو نفره معنای مشکل خود را کشف کنید. معنا با گفتوگوی دونفره و توافق بین شما و روانشناستان ساخته میشود.
از آن مهمتر اینکه پیدا نکردن معنای مشکلمان، به معنای نادیده گرفتن پیامی است که بدن یا روان ما در حال ارسال آن است.
در فرهنگ غالب امروزه، عواطف به دو دستهٔ «مثبت» و «منفی» تقسیم میشوند و فرض بر این است که هر چه زودتر باید از شرّ «عواطف منفی» خلاص شد؛ در حالی که «مثبت» یا «منفی» نامیدن عواطف ربطی به خوب یا بد بودن آنها ندارد! اگر بخواهیم درست بگوییم، باید از کارکرد عواطف صحبت کنیم. یکی از کارکردهای مهم عواطف رساندن پیام است.
اجازه دهید مثالی بزنم.
فرض کنید از کار خود راضی نیستید و این باعث ناراحتی شما میشود. حال میتوانید برای گریز از احساس ناراحتی، بیصبرانه منتظر آخر هفته باشید تا با تفریح به طور موقّت از شرّ احساس ناراحتی خلاص شوید؛ یا از مشروبات الکلی استفاده کنید؛ یا به انواع مواد اعتیادآور پناه ببرید؛ یا …
راهکار دیگر تلاش در راستای فهمیدن معنای ناراحتی است. میتوانید از خود بپرسید این ناراحتی چه چیزی به من میگوید؟ چه معنایی در پشت این ناراحتی نهفته است؟
همین نکته دربارهٔ بسیاری از اختلالات نیز صدق میکند. افسردگی در اغلب موارد پیامی است از بدن و روان شما به شما. این به آن معنا نیست که نباید در پی درمان افسردگی باشیم؛ بلکه به این معناست که نباید بلافاصله سراغ دارو برویم. اگر هم به سراغ دارو یا درمان میرویم، باید به این نکته بیندیشیم که افسردگی سعی دارد چه پیامی را به من منتقل کند.
به این بیت از مولوی دقت کنید:
غم چو بینی در کنارش کَش به عشق
از سر ربوه نظر کن در دمشق
معنی بیت این است که غمت را با خوشحالی در آغوش بکش و سعی کن از موضعی از بالا (ربوه به معنای تپه و بلندی است) به غمت نگاه کنی و ببینی غمی که برایت پیش آمده در کجای زندگیات قرار دارد و معنای آن چیست.
اختلالات روانی تنها به هم خوردن تعادل شیمی مغز نیستند؛ بلکه غالباً معنایی دارند:
- نمیتوانی این رابطه را به شکل کنونیاش ادامه دهی!
- کارت نیازهای روانیات را ارضاء نمیکند!
- این محیط تو را به شکل واقعیات نمیپذیرد!
- یا …
اما همانطور که گفتم، این معنا همیشه حاضر و آماده در دستان شما نیست. همچنین این معنا حاضر و آماده در لابهلای کتابها و مقالههایی که روانشناس شما مطالعه کرده است نیست. معنا را شما با کمک روانشناس خود خلق میکنید یا شاید کشف میکنید.
یکی از نتایج این معیار این است که اگر شما به روانشناس مراجعه کردهاید و در گفتوگو با روانشناس به این نتیجه رسیدید که مشکل شما با رویکردی که مد نظر روانشناس است (مثلاً رویکرد روانکاوی یا شناختی-رفتاری) قابل حل کردن نیست؛ روانشناس باید شما را به همکار دیگری ارجاع دهد. کار روانشناس اجبار مُراجع به پذیرفتن تفسیر خاصی از مشکلش نیست.
دقت کنید که این اجبار خیلی اوقات به صورت آشکار و واضح صورت نمیگیرد؛ بلکه به اَشکال مختلفی از جمله «پژوهشها چنین چیزی را نشان نمیهند»، «پژوهشها میگویند» یا «این فقط تجربهٔ شماست و قابل تعمیم دادن نیست» یا چیزهایی شبیه به این صورت میگیرد.
همچنین چنین اجباری لزوماً به معنای بدخواه بودن روانشناس نیست؛ بسیاری از روانشناسان طبق استانداردهایی عمل میکنند که ممکن است اشتباه باشند؛ یعنی با روانشناسی خیرخواه طرف هستیم که استانداردهای حرفهای را دنبال میکند که گاه نادرست هستند.
۷-۲- روانشناس خوب در کنار ضعفها، به توانمندیهای شما نیز توجه میکند
اگر مشاهده کردید که روانشناستان غالباً بر ناتوانیها و ضعفهای شما متمرکز است، بدانید که کارش را خوب انجام نداده است. روانشناس حرفهای تا حد امکان از توانمندیهای مُراجعش در جهت رفع و جبران ناتوانمندیهایش استفاده میکند.
امروزه در دنیای روانشناسی مراجع را فردی ناتوان که به کمک نیاز دارد در نظر نمیگیرند (مدلی که به آن مدلِ کمبود میگویند) بلکه مراجع را فردی با توانمندیهای خاص خود در نظر میگیرند که در یک یا چند زمینهٔ خاص نیاز به تقویت بعضی از ناتواناییهایش دارد.
۸-۲- روانشناس خوب به اهمیت روابط قدرت مراجعش واقف است و در صورت نیاز برای تغییر آنها اقدام خواهد کرد
روابط قدرت باید در روند تشخیص و درمان در نظر گرفته شوند. هر مراجعی (و البته خود روانشناس) در مجموعهای از روابط قدرت قرار دارد.
من به عنوان فرزند یک خانواده تحت قدرت پدر و مادرم قرار دارم. در مدرسه تحت قدرت معلمان و اولیای مدرسه هستم و همین طور در هر موقعیت اجتماعی دیگر توانایی تأثیرگذاری بر عدهای و تأثیرپذیری از عدهای را دارم.
این روابط قدرت بر سلامت روان من تأثیر دارند. گاه باید تا آنجا که ممکن است، این روابط قدرت را تغییر داد تا شرایط روانی مراجع تغییر کند. روانشناسی که روابط قدرت را در تحلیلها، تشخیصها و درمانهای خود در نظر نمیگیرد، کارش را به درستی انجام نداده است.
۹-۲- روانشناس خوب در صورت نیاز، برای کمک به مراجعانش از مؤسسات مرتبط کمک میگیرد
روانشناس حتماً باید با مؤسسات خصوصی و دولتی که حمایت از شهروندان ضعیف جامعه را به عهده دارند در ارتباط باشد.
فرض کنید زنی در رابطهٔ زناشویی خود مورد آزار قرار میگیرد؛ زن شاغل نباشد و مرد نیز به او خیانت میکند. در این صورت، بخش مهمی از فرایند درمان کمک به استقلال مالی زن، پیدا کردن و مستندسازی شواهد آزار جنسی و پیدا کردن مکانی امن برای زن و ارائهٔ مشاورهٔ حقوقی به وی است. اینکه به زن راههای مقابله با استرس و اضطراب و افسردگی را یاد بدهیم، در خوشبینانهترین حالت تنها یک راهحل کوتاه مدت است. این در حالی است که ممکن است باقی ماندن زن در چنین رابطهای جان و امنیت فیزیکی یا روانی وی را با خطرات بیشتر مواجه کند.
یکی از نتایج منفی آموزش راهکارهای مقابله با اضطراب و افسردگی یا حتی «مهارتهای زندگی» و «تابآوری» میتواند (و نه لزوماً) این باشد که به مراجع یاد دهد صرفاً خود را با شرایط نامطلوب وفق دهد و آن را به همان صورتی که هست تحمل کند، بدون اینکه تغییری در شرایط ایجاد شود؛ شرایطی که باقی ماندن در آن، به احتمال زیاد موجب آسیب روانی و فیزیکی بیشتر وی میشود؛ یا به وی این امکان را نمیدهد تا توانمندیهای خود را شکوفا کند.
پس اگر روانشناس، روانپزشک یا مشاور، با نهادهای دولتی و خصوصی که به این مراجعان کمک میکنند در ارتباط نباشد، کار خود را درست انجام نداده است. البته این را نیز اضافه کنم که در شرایط ایران چنین کاری دشوار است؛ بنابراین باید این را نیز در نظر گرفت.
۱۰-۲- روانشناس خوب، بدون دلیل مناسب روند درمان را طولانیتر نمیکند
کش دادن جلسات درمان از سوی روانشناس یکی دیگر از علائمی است که نشان میدهد روانشناس یا به کارش مسلط نیست، یا قصد سوءاستفادهٔ مالی از مراجعش را دارد.
۱۱-۲- روانشناس امن، داستان مراجعش را بدون اجازه برای دیگران بازگو نمیکند
اسرار مراجع باید توسط روانشناس حفظ شوند. متأسفانه برخی روانشناسان بدون ذکر نام مراجع خود، داستان وی را در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند. عمومی کردن اتفاقاتی که در اتاق درمان و مشاوره رخ میدهند، حتی بدون ذکر نام مراجعان، در تضاد با اخلاق حرفهای است. اگر مشکل شما را به عنوان آینهٔ عبرت و بدون رضایت شما، حتی بدون ذکر نامتان، برای دیگران بازگو کنند، چه احساسی پیدا میکنید؟
حتی رضایت گرفتن در چنین مواردی کاری بسیار دشوار است. طبیعی است که چون مراجع در رابطهٔ قدرتی نابرابر در نسبت با مشاور قرار دارد، ممکن است خلاف میلش اجازهای را به مشاور دهد که در شرایط عادی چنین اجازهای را به او نمیداد!
در طول مدت فعالیتم در حوزهٔ تولید محتوای روانشناسی، سؤالات و پیامهای بسیاری دربارهٔ نحوهٔ تشخیص و انتخاب تراپیست خوب دریافت کردم. از سویی راهنمای جامعی که این نکات را به زبان ساده توضیح داده باشد نیافتم. به همین دلیل بر اساس دانش و مطالعات مرتبطی که داشتم و بر اساس شرایط ایران، نکاتی را که لازم دانستم به طور مختصر شرح دادم.
نکات مذکور همگی به شما کمک میکنند تا بتوانید به این پرسش پاسخ دهید که «آیا روانشناس من کارش را حرفهای انجام میدهد؟ آیا خدماتی که عرضه میکند خوب است؟»
برای انتخاب روانشناس خوب، میتوان نکات دیگری نیز ذکر کرد.
- شما چه نکات دیگری را برای تشخیص روانشناس، روانپزشک و مشاور خوب ضروری میدانید.
- شما چه تجربههای مرتبطی در روند رواندرمانی و مشاورهٔ خود داشتهاید؟
- چه مشاهداتی در بین اطرافیانتان یا رسانههای اجتماعی داشتهاید که باعث نگرانی شما شدهاند؟
- دوست دارید دربارهٔ چه مسائل مرتبط دیگری توضیح داده شود؟
- همچنین میتوانید سؤالات و ابهامهای خود را در میان بگذارید تا دربارهٔ آنها نیز در ادامه بنویسم.
نظرات، سؤالات و انتقادات خود را در بخش انتهای همین صفحه، به صورت کامنت مطرح کنید.
اگر این مطلب برایتان مفید بود، آن را با دیگران به اشتراک بگذارید و به رشد جامعهٔ علمی کمک کنید.
🔻 سایر جُستارهای مرتبط را در لینکهای زیر بخوانید:
🔗 دغدغههای والدینی: جنس، جنسیت و گرایش جنسی
🔗 روانشناسی و رواندرمانی فمینیستی
4 دیدگاه دربارهٔ «روانشناس، روانپزشک و مشاور خوب چه ویژگیهایی دارد؟»
توی ۱۰ سال گذشته به ۱۰ تا روانشناس و روانپزشک مراجعه کردم که هیچکدوم از این افراد حتی دارای یکی از خصوصیاتی که ذکر کردید نبوده! ۷ نفر از اونها به قدری ناشی و بی ملاحضه بودن که نهایتا بعد از ۲، ۳ جلسه دیگه ادامه ندادم…
و حالا به این نتیجه رسیدم که معمولا روان درمانی کار بسیار عبث و بیهودهای هست، خصوصا در کشوری که هیچ حوزهای از اصول و استانداردهایی که باید برخوردار نیست.
متاسفانه روان شناس خوب سخت پیدا می شه. امیدوارم حالتون بهتر شده باشه.
لطفا در مورد روشها و تکنیکهای تغییر عادات کنونی با عادات مطلوب خودمان بگویید
من در زمینه تغییر عادات مطالعه نداشتم. کاری که خودم کردم همونی هست که در جواب کاربری به نام «مرضیه» نوشتم: صبر، مطالعه کتاب هایی که خوب نوشته و ترجمه شدن (مخصوصا کتاب هایی که برای افراد مبتدی نوشته شدن)، استفاده از دانش دوستانم و کمک گرفتن از اونها، از قدم های کوچک و آهسته شروع کردن و در نهایت باز هم صبر