بازگشت به: دوره روانشناسی اجتماعی: بازبینی مهمترین پژوهشهای کلاسیک
🎬 گام اول: توضیحات مختصر استاد را گوش دهید
⏳ به دورهٔ روانشناسی اجتماعی بپیوندید!
اگر هنوز به دورهٔ روانشناسی اجتماعی ملحق نشدهاید، همین حالا با کد تخفیف ۲۰ درصدی ثبتنام کنید!
🎁 کد تخفیف ۲۰ درصدی:
ravanyaraa
✅ نگران تداخل جلسات دوره با سایر برنامههای خود نباشید!
با توجه به طراحی خاص این دوره، ویدئوهای آموزشی به طور کامل و با کیفیت بالا در اختیار شما قرار میگیرند تا در زمان مناسب، با خیالی آسوده و تمرکز بالا به یادگیری بپردازید.
✅ هیچ کس به علت مشکلات مالی فرصت شرکت در این دوره را از دست نخواهد داد!
در صورتی که پرداخت یکجای هزینهٔ دوره برایتان مقدور نیست، به اکانت پشتیبانی دوره در تلگرام پیام دهید تا موانع موجود را برایتان رفع کنند.
🤔 گام دوم: سؤالاتی برای ذهنهای کنجکاو!
پیش از شرکت در جلسهٔ زنده و یا تماشای ویدئوی جلسه، سؤالات زیر را مطالعه کنید و در صورت آشنایی با مفاهیم مطرح شده، تلاش کنید به هر سؤال پاسخ دهید.
فرصت کنجکاوی کردن به معنای فرصت یادگیری است؛ پس اگر سؤالی کنجکاوی شما را تحریک کرد، از فرصت برای تفکر و بازبینی باورهای پیشین خودتان استفاده کنید! 😉
⚠️ اگر پاسخهایتان را برای خودتان ثبت کنید، میتوانید پس از مشاهدهٔ درس، پاسخهای قبلی و آموختههای جدید خود را ارزیابی کنید.
🔻۱- طبیعیپنداری روانشناسی و انسان
- کدام ویژگیهای انسان را امروز در روانشناسی «طبیعی» میدانیم؟ «طبیعیانگاری» این ویژگیها از کجا آمده است؟ آیا ممکن است این ویژگیها برآمده از شرایط تاریخی خاصی باشند؟
- اگر در قرون وسطی روانشناسی وجود داشت، چه تصویری از روان انسان ارائه میداد؟ آیا با تصویری که روانشناسی مدرن ارائه میدهد یکی است؟ چرا بله یا چرا نه؟
- آیا ممکن است تصورات ما از «ذهن»، «احساس»، یا حتی «خودِ فردی»، محصول گفتمان تاریخی خاصی باشند، نه اموری از پیش موجود و جهانی؟
🔻۲- نسبت علم و زمانه
- اگر روانشناسی در دورهای که کامپیوتر اختراع نشده بود شکل میگرفت، آیا روانشناسیِ شناختی (Cognitive Psychology) میتوانست به همین شکل متولد شود؟ چرا مدل ذهنِ شبیه رایانه، فقط در یک برههٔ خاص تاریخی ممکن شد؟
- چه رابطهای میان مدل ذهن در روانشناسی و تکنولوژی غالبِ هر عصر وجود دارد؟ آیا تکنولوژی صرفاً ابزار است یا تصویر ما از روان را هم شکل میدهد؟
- اگر روانشناسی اجتماعی در دوران انقلاب فرانسه یا جنگ جهانی دوم شکل نگرفته بود، آیا دغدغههای اصلیاش همینها بودند؟ چه وقایع تاریخی نظریههای روانشناختی را شکل میدهند؟
🔻۳- فرد، جامعه، و شرایط تاریخی
- وقتی از «فرد (Person)» حرف میزنیم، از چه چیزی حرف میزنیم؟ آیا انسان همیشه به معنای امروزی به عنوان «فرد» در نظر گرفته شده است؟ آیا جوامعی هستند که «فرد» در آنها اصلاً وجود نداشته یا بهگونهای کاملاً متفاوت معنا میشده است؟
- آیا میتوان گفت که روانشناسی نوعی تصویر از انسان ارائه میدهد که برای نظم اجتماعی خاصی (مثلاً سرمایهداری یا لیبرالیسم) مفید است؟ چرا چنین نظریهای جذاب خواهد بود؟
🔻۴- ساختار علمی و تأثیر سیاست
- چرا روانشناسی در آمریکا به شکل خاصی توسعه یافت؟ روانشناسیِ «آمریکاییشده» (Americanization of Psychology) چه ویژگیهایی دارد و این ویژگیها چه نیازهایی از جامعهٔ آمریکا را برآورده میکردند؟
- روانشناسی اجتماعی در اروپا چه مسیری را طی کرد که با مسیر آمریکایی آن متفاوت بود؟ این تفاوتها بازتاب کدام تفاوتهای فرهنگی-سیاسی است؟
- اگر امروز روانشناسی را در جامعهای غیرغربی تأسیس کنیم، چه شکلی خواهد داشت؟ آیا ممکن است تصویر متفاوتی از انسان ارائه دهد؟ چرا بله یا چرا نه؟
✅ پس از مطالعهٔ سؤالات و مرور پاسخهایتان، آماده خواهید بود که در جلسهٔ زنده شرکت کنید و یا ویدئوی درس را مشاهده کنید. تلاش کنید با تمرکز بر مطالب، پاسخ سؤالاتتان را بیابید! 😃
به نظرم روانشناسی محصول دوران انسان گرایی است. توجه به فرد اصل قرار می گیرد. در نتیجه روانشناسی در دوران قرون وسطی اساسا نمی تونست با رویکرد کنونی پدید بیاد. ایدیولوژی حاکم بر اون دوران الهیاتی بوده و فردیت در اون پذیرفته نبوده. در نتیجه روانشناسی محصول تغییرات تاریخی است.
هیچ چیز در این دنیا به صورت منفرد وجود ندارد. نه انسان نه علوم هیچ یک در خلا و به صورت ایزوله رشد نمی کنند. ما محصول و برساخت وضعیت موجود مون هستیم. در نتیجه همه علوم در همه زمان ها از هم تاثیر پذیرفته اند و می پذیرند.
روانشناسی کنونی عموما روانشناسی غربی است و محصول جامعه سرمایه داری و لیبرال. بسیاری از آموزه ها کارکردشون ویژه یک جامعه دموکرات است. الگوی برداری از اون و پیاده سازی مطلق اون در سایر جوامع بدون توجه به ویژگی های تاریخی شناختی سیاسی اجتماعی فرهنگی خروجی موفقی به دست نمی دهد.
روانشناسی آمریکایی به نظرم روانشناسی متکی بر موفقیت با توجه صرف بر عاملیت فرد است. در مورد اروپا نمی دونم. آنچه از ترجمه کتاب های نویسندگان آمریکایی در ایران دیده می شه موج بزرگی از روانشناسی مثبت گرا و موفقیت است آنی است که عمدتا با سرخوردگی و شکست در ایران مواجه می شده. چون کارآمدی ندارد. چون بنیان و روابط اجتماعی اقتصادی سیاسی فرهنگی ما امکان حرکت به اون شکل رو نمی ده و فرد تا یک درجه ای می تونی تنها به اتکای خودش با این آموزهها پیش بره.
اگر روانشناسی غیر غربی تأسیس کنیم احتمالا چیزی خیلی متفاوت نخواهد بود چون تکنولوژی و مدیا تا حدودی ما رو به هم نزدیک و با هم آشنا کرده ولی قطعا به مسائل بومی و منطقه ای حساس خواهد بود. به فرض در جامعه ای که قوانین حقوقی فرزند رو جزو متعلقات پدر می دونه و فرزندکشی تبعات سنگینی نداره، شما در حوزه روانشناسی یا مددکاری امکان جدا کردن کودک از والد بد سرپرست رو ندارید. پس حتی نوع حمایت از فرد هم متفاوت می شه